دلنوشته های جانباز دفاع مقدس فضل اله مدهَنی در مدح شهدا

وبگاه : 👈 فضل اله مدهَنی جانباز دفاع مقدس

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

دلنوشته

بسمه الرب الشهداء والصدقین

چگونگی شهادت

دفاع مقدس برگ زرینی بود بر تارک تاریخ، تاریخی که لحظه‌ لحظه‌های آن حاج رضاهای این سرزمین عاشقانه سوختن، عارفانه پرداختند، سرشار از حماسه کردن و با خون خود بر لوح زمان نگاشتند که این تاریخ باشکوه و آموزنده را نباید در لابه‌لای صفحات کتب جست‌وجو کرد یا فقط از زبان‌ها شنید، بلکه باید آن را از نزدیک با تمام وجود درک و دوباره با آن زندگی کرد. آری جبهه آنجاست که سر بر خاک نیاز در برابر محبوب بگذارند، از همه‌چیز رهیده و از زن و فرزند رمیده. شهدای ما می‌دانستند که دفاع مبدأ هویت انقلاب ماست و ارزش‌های بی‌بدیلی نظیر انسانیت، ایرانیت و اسلامیت در این هویت انقلابی متبلور است، جانانه ایثارگری کردند، مردانه جنگیدند، خود را در برابر امتحان الهی قرار دادند و به‌صورت گمنام و بدون هیچ چشم‌داشتی، همه‌ی داشته‌ها و انباشت‌های خود را که جانشان بود بی توقع به عرصه آورده و درراه دفاع از دین، استقلال و آزادی مردم عرضه کردند و راز سرافرازی یک نسل شدند که هدف والایشان همواره ستودنی و مصداق تکامل والای انسانی است رضا جان: برادر شهیدم حاج رضای رستمی مقدم  می‌خواهم نامه‌ای برایت بنویسم نامه‌ای برآمده از عمق جانم. برایم بگو از آن لحظه‌ها، لحظه‌هایی که فراموش کردی خودت را، زیبایی‌های زندگی‌ات و آرزوهایت را، بگو برایم از آن لحظه‌هایی که می‌دانستی شاید در این سفر دیگر دنیا را نبینی، می‌دانستی خانواده‌ات چشم‌انتظار توست اما میان شعله‌های جان‌سوز آتش داعش ماندی تاهم کیشانمان در سوریه سالم بماند. آری خوب می‌دانم اگر تو وهم رزمانت نمی‌ماندید حالا هزاران سوری دیگر قربانی داعش می‌شدند. تو سوختی میان گدازه‌های آهن، میان خروارها آتش سنگین دشمن تو سوختی و شمع وجودت آب شد تا خورشید در خانواده‌های زیادی از همنوعانت در فراسوی مرزها در سرزمین ام‌المصائب کربلا زینب کبری (س) غروب نکند. سردار غیرت و اقتدار کاش ما هم مرام تو را داشتیم چقدر زیبا فداکاریت، از خویش گذشتنت، روزهای انقلاب، روزهای دفاع و روزهای سخت اراده را به یادمان می‌آورد یاد رزمندگانی که آتش را دیدند و پای در میان آتش گذاشتند تا خانه‌ای نسوزد. برادر سرافرازم مرامت امروز در سرزمینمان در رگ‌های یک ملت جریان دارد و یک فرهنگ شده است برای امثال ماها. این روزها از در و دیوار شهرمان گل غم می‌ریزد و دل‌شکسته‌ی من طوفانی از غم گرفته است قلب ناتوانم هر روز به عشق توست که می‌تپد، در فراقت دیگر سویی برای چشمانم نمانده است و در آرزوی وصال لحظه ایی آروم و قرار ندارم آنروز که عاشقانه به‌سوی معبودت و به پابوسی مولایمان حسین(ع) شتافتی من ایثار بی‌مثالتان را در اشک‌های بدرقه کنندگانت دیدم. دیدم که از سوز دل زبان به کام نداشتند و حرف‌هایشان را نه به زبان سر، که به زبان دل می‌گفتند. از همرزمانت شنیدم که هیچ شبی را بی دلهره و اضطراب پشت سر نمی‌گذاشتید. شب‌ها را شب‌زنده‌داری می‌کردی و در نیایش‌هایت با خدای خویش توان نجات همنوعانت را مسئلت می‌داشتی تا خواب شهر زینب کبری (س) به آرامش بگذرد ای معلم عشق و ایثار، ای تویی که مفهوم عشق از منظر مبارکتان یعنی (من می‌روم و تو بمان) درود بر جسارت و شرافتت. درود بر عشق بی‌انتهایت که جان فدا کردی تا زندگی‌ها زنده بماند و این صفت از عشق تنها مختص مردان بی‌ادعای خداست. مردانی از جنس اقتدار که حتی واژگان هم در برابرشان عاجزند و سر تعظیم فرود می‌آورند؛ و ما چقدر بدهکار شما هستیم! شمایی که آسایش خود را فدا کردید تا آرامش، مزه‌ی زندگی ما بشود. مجاهدت‌ها و ایثارتان برای همیشه در دل‌ها و ذهن‌های مردم این مرزوبوم وبر تارک آسمان شهرمان ماندگار و جاودانه خواهد ماند آری: آنچه هستی را شکوه و زیبایی می‌بخشد، جلوه‌ی وجود انسان‌هایی است که از قلب‌ها رها گشته و در بی‌کران خلقت عظمت می‌آفرینند و برای جامعه گویا بارانی هستند بر سرزمینی تشنه. زیستن به خاطر خدمت به جامعه، مردم و کشور سعادتی است که نیکان روزگار همواره در پی آنند و رسیدن به آن دستانی را می‌طلبند به بلندای آسمان تا از خرمن اعلای معرفت خوشه‌های طلایی وصل را بچینند و زیبنده کارنامه‌ی زندگی خویش سازند اگرچه رضاهای ما رفتند اما درس‌های ایثار و شهادت را بار دیگر برایمان دوره کردند، به ما آموختند که انقلاب اسلامی فتح الفتوح ارزش‌ها و میراث مشترک و سند افتخار جاودان تمام فرزندان این آب‌وخاک است که قابل مصادره به غیر نیست زیرا که شأن آن والاتر و بالاتر از حب و بغض‌های زودگذر و سیاست‌بازی‌های تهی از صداقت است و من باافتخار می‌بوسم دست مادرانی را که فرزندانی این‌چنین به جامعه تحویل داده‌اند که الگوهای اخلاق و نمونه‌ی بارز شجاعت و اسطوره وفاداری و صداقت‌اند؛ و نیز به شرافتم سوگند یاد می‌کنم که به فرزندانم یاد خواهم داد تا مرام و مسلک شهدایمان همواره الگو و سرمشق زندگی‌شان باشد.%.


نالایقی بجا مانده از کاروان شهدا

فضل اله مدهنی

موافقین ۱ مخالفین ۰

سوز دل

(( بسمه رب الشهدا و الصدقین))

شهید رضا رستمی مقدم

حاج رضای عزیزم سردار شهید سلامت می‌دهم، سلامت می‌دهم، با صلواتی به بلندای تاریخ، به بزرگی کوه‌ها و به گرمی تپه‌های گرم و سوزان جبهه‌های جنوب، سلام بر شما کبوتری که با عشق به خدا پرواز کردید در فراسوی خورشید و در کنار دوستان عاشق خود آرمیدید. می‌خواهم یادت را بر تمام رودخانه‌ها بنویسم تا همه‌ی هستی، عطر صدای گرم شما را بگیرد. می‌خواهم عمامه‌ی بغض‌آلودتان را بر گردن روزگار بیاویزم، می‌خواهم عبای خونینتان را بر فراز همه‌ی کبوتر خانه‌ها به اهتزاز درآورم. می‌خواهم با زورقتان تا آبی ملکوت پارو بزنم تا آنجا که فرشتگان به استقبالتان آمده بودند. شما در آسمان هفتم قدم می‌زنید و من در کنار پلکان اول از نفس افتاده‌ام خوشا به حال شما، خوشا به حال شمایی که پرواز را برگزیدید و همراه با سینه‌سرخان مهاجر به سمت سبز بهار کوچ کردید اینک روزهاست که از هجرت سرخ شما می‌گذرد و من هنوز پرواز را نیآموخته‌ام. لحظاتم را به یاد آبی شما که تا ملکوت پر کشیدید پیوند می‌زنم. اکنون تنها، گنجینه‌ی خاطرات شما موجودی خزانه‌ی قلب من است گنجینه‌ای زوال‌ناپذیر که به آن می‌بالم و میدانم که هرگز به یغما نخواهد رفت. اکنون شما رفته‌اید و من که مانده‌ام در حسرت دیدار شما لحظه‌شماری می‌کنم و افسوس می‌خورم که نتوانسته‌ام پا به‌پای شما بیایم و سفر جاودانگی را تجربه کنم چه بسیار اندیشیده‌ام به شما! آن‌قدر که تمامی ندارد شمایی که آمیزه‌ای از همه‌ی خوبی‌ها بودید واژه‌ها در توصیف شما ناتوان‌اند گویی جنس شما از آلیاژ دیگری بود، آلیاژی کمیاب و ناشناخته که فرمولش را تنها عشق می‌داند و عشق کیمیا گری است که سراغ هر کس نمی‌رود و شما خوب می‌دانید که چه می‌گویم، کاش ما هم مقام و مرتبه را جور دیگری می‌فهمیدیم و از تعاریف سطحی دنیا و بازار شلوغ چشم‌وهم‌چشمی‌ها فاصله می‌گرفتیم تا به مقام بالاتری ارتقاء پیدا می‌کردیم کاش معنی حقیقی واژه‌ها آشکار می‌شد تا هر کس هر کاری را مصداق زرنگی و قشنگی نداند آری: آدم‌ها وقتی خودشان را گول می‌زنند از ابلیس هم جلوتر می‌افتند، آن‌قدر جلوتر که دهان شیطان از تعجب بازمی‌ماند. برادر شهیدم راه ناتمام شما وسعت گام‌هایی را می‌طلبد که در صراط نلغزد. گام‌هایی استوار و پولادین که خستگی نشناسد و از هراس به لرزه درنیاید گام‌هایی که راه را از بیراهه بشناسد و حرکت را بر سکون مقدم سازد همچون گام های شما که آموزگار عشق و ایثارند و بامتان با واژه های امید و رهایی عجین است و نقش تان مصداق تکامل والای انسانی همیشه ماندگار... .

یادت همیشه باقی و جاودان می ماند

فضل الله مدهَنی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰