بسمهتعالی
زندگینامه حاج رضا رستمی مقدم (مدهنی)
حاج رضا رستمی مقدم از طایفه بزرگ مدهنی در یکم فروردینماه سال یک هزار و سیصد و چهل هجری شمسی در ایستگاه راهآهن کشور از توابع استان لرستان در خانوادهای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود و در دامان مادری پر از مهر، صفا و محبت همچون سایر مادران این مرزوبوم پرورش یافت در همان دوران کودکی خانوادهاش از ایستگاه کشور به روستای آب چنار نقلمکان و در جوار طایفه پدری سکنی گزید. دوران جوانی ایشان مصادف بود با شکلگیری انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی و مبارزه با رژیم پلید ستمشاهی. حاج رضا بااینکه فاصله مکان زندگیاش به دلیل کمبود امکانات و در دسترس نبودن وسیلهی نقلیه در آن برهه از زمان با شهرستان خرمآباد چندین ساعت بود اما این مشکلات هرگز نمیتوانست خللی در هدفی که او برگزیده بود به وجود بیاورد. هر وقت تظاهراتی میخواست شکل بگیرد با مشقت فراوان خود را به شهرستان خرمآباد رسانیده و در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد و خود او یکی از مهرههای اصلی و شناختهشده اجتماعات و تظاهراتها بود. با به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی و سرنگون شدن رژیم پهلوی به استخدام صداوسیمای لرستان درآمد و در حراست آن سازمان مشغول به کار گردید. از آنجائی که صدام یزید این عروسک خیمهشببازی دست آمریکای جنایتکار و به فرموده حضرت امام شیطان بزرگ ناجوانمردانه علیه انقلاب تازه شکلگرفته جمهوری اسلامی با پشتیبانی همهی قدرتها وارد جنگ شد و قسمتی از مرزهای کشورمان را اشغال کرد حاج رضا نیز چون باخدای خود عهد و پیمان بسته بود که تا زنده است هرکجا احساس خطری برای این انقلاب و آبوخاکش به وجود بیاید بیدرنگ خود را به سنگر دفاع در آن مقطع خواهد رسانید لذا از صداوسیمای لرستان درخواست اعزام به جبهه را مینماید که مورد موافقت قرار نمیگیرد ناگزیر مجبور به استعفاء شده و در همان سال یعنی یک هزار و سیصد و شصتویک بهصورت داوطلب وارد سپاه پاسداران میگردد. درنهایت پس از گذراندن مختصری آموزش مقدماتی به جبهه اعزام و به تیپ پانزده امام حسن (ع) میپیوندد. وی در اولین عملیات حضورش (عملیات خیبر) به لحاظ لیاقت، شایستگی و رشادتهایی که از خود نشان میدهد از سوی مسئولین امر بهافتخار پوشیدن لباس مقدس سپاه نائل و به عضویت رسمی سپاه پاسداران درمیآید. در عملیات ظفر در منطقه هورالعظیم براثر حمله شیمیایی دشمن بعثی و اصابت ترکش مجروح، اما ازآنجاییکه تحمل دوری از میدان دفاع و همرزمانش برایش سخت و طاقت فرساست بلافاصله پس از مداوا به جبهه برمیگردد. سردار رستمی در عملیاتهای متعددی همچون خیبر، بدر، کربلای چهار، کربلای پنج، والفجر هشت، والفجر ده بهعنوان یک عنصر کلیدی و مؤثر ایفای وظیفه نموده که دلاوریها و رشادتهای ایشان را در سرزمین نور، سرزمین معانی، سرزمین درک شهود، در آنجا که ناشنیدنیها شنیده میشوند، ناگفتنیها به زبان میآیند و بوی ایمان بر مشام جان مینشیند را بایستی از زبان همرزمانش شنید. از زبان سردار حاج نورالدین و شکرالله مدهنی که عمری را نفس به نفس و پا بهپای حاج رضا در سنگر دفاع، ایثارگری و جانفشانیها کردند و خود از جانبازان سرافراز این انقلابند از زبان آنهایی که با عمق وجودشان و صافی خلوصشان معنویات را دریافتهاند و تراوشات درونی خود را در مدح همرزمان به منصه ظهور میرسانند تا در ذهن و خاطره نسلهای بعدی رضاهای این سرزمین همچنان زنده و جاودانه بمانند حاج رضا در جریان عملیات والفجر هشت برای دومین بار در جاده فاو ام القصر مجروح و درحالیکه در آن مقطع فرمانده گروهان رزمی بودند برای بالا بردن روحیه ایثارگری و توان رزمی نیروها به درمان مختصری اکتفا نموده و به مأموریت خود ادامه میدهد. وی همچنین پس از فتح جزیره فاو که توسط قوای اسلام صورت میگیرد در عملیات والفجر ده که منجر به آزادسازی شهر حلبچه عراق گردید از ناحیه سینه براثر اصابت تیر مستقیم مجروح و پس از مداوا تا پایان آخرین روز جنگ تحمیلی جهت حفاظت از تمامیت ارضی کشور در جبهه میماند تا وفای به عهد و پیمانی که باخدای خود بسته بود، کرده باشد. سردار رستمی در طول مدت سیودو سال خدمت در لباس مقدس سپاه پاسداران درحالیکه محل سکونت خود را شهرستان اندیمشک برگزیده بود مدت چندین سال را در لشکر هفت حضرت ولیعصر (عج) خوزستان و در مسئولیتهای متعدد ایفای نقش نمود و درنهایت به مقام بازنشستگی نائل میگردد. با بروز فتنه در سوریه و تعرض داعش به حرم عمه السادات حضرت زینب (س) حاج رضا که همواره زبانش به راستگویی بود و حنجرهاش به دعا باز میشد و دارای قلبی بود به زلالی و پاکی آب روان همانند دیگر همقطارانش نتوانست طاقت بیارد و لحظهای آرام و قرار نداشت او که پس از جنگ و دوران بازنشستگی دیگر خود را جامانده قافله شهدا و همرزمانش تصور میکرد و همیشه از این موضوع رنج میبرد با اصرار مکرر و خواهش از مسئولین امر پس از گذشت چند ماه پیگیری بالاخره به آرزویش میرسد و مسیر اعزامش به سوریه فراهم میشود. هنگامیکه ابلاغ مأموریت چهلوپنج روزه اعزام به سوریه به دستش میرسد بهپاس تشکر از خداوند منان که او را به آرزویش رسانیده بود جشنی میگیرد و در بین همکارانش در لشکر هفت ولیعصر (عج) اقدام به پخش شیرینی مینماید و به روایت همکارانش سجده شکر بجای میآورد وی که تنها هدف و آرزویش شهادت در راه خداوند بود در سوریه در سمت فرماندهی گردان با تفکرات مدبرانه و بیشائبه آنگونه لرزه بر اندام دشمنان ملحد و تکفیری میاندازد که عناصر داعش از آوازهی نامش همواره در هراس و التهاب بودند ایشان خاری بود در چشم دشمنان و نماد اقتدار شجاعت در بین همکارانش، با به پایان رسیدن مدت مأموریتش به اصرار و تقاضاهای متعدد چون شوق و سودای شهادت در سر داشت و حفاظت از حریم اسوهی صبر و کوه استقامت حضرت زینب کبری (س) مصیبتدیدهی کربلا تنها دغدغهی او بود مدت مأموریت خود را یک دوره دیگر تمدید اما سرانجام پس از فداکاری و رشادتهای فراوان در جریان حمله انتحاری دشمنان تکفیری در سرزمین حضرت زینب کبری (س) این پرستوی خونین بال بهسوی معبود خویش بار سفر بربست و به فیض شهادت نائل گردید که انشاء الله تعالی همچنان که حضرت امام حسین (ع) فرمودند: هرکه پابست من است / نامهی اعمال او دست من است اکنون در جوار مبارک سیدالشهداست. از حاج رضا رستمی چهار پسر به نام های احمد، امین، علی و امیرحسین به یادگار مانده است که با اتفاق، همقسماند تا زندهاند در هر سنگری که باشند مقتدرانه ادامهدهندهی راه پدر باشند./
و من الله التوفیق
فضلالله مدهنی